من خود آن سیـــــــــــزدهم، کز همه عالم به درم...

 

با شدتی وحشیانه و جنون آمیز,
آنچنان که قلبم را سخت به درد آورد,
آرزو کردم ای کاش هم اکنون همچون مسیح,
بی درنگ, آسمان از روی زمین برم دارد.

یا لااقل همچون قارون,
زمین دهان بگشاید و مرا در خود فرو بلعد.

اما...نه,

من نه خوبی عیسی را داشتم و نه بدی قارون را.
من یک "متوسط" بی چاره بودم و ناچار,
محکوم که پس از آن نیز
"باشم و زندگی کنم".
نه,باشم و زنده بمانم !
و در این "وادی حیرت"پر هول و بیهودگی سرشار, گم باشم.
و همچون دانه ای که شور و شوق های روییدن در درونش خاموش می میرد

و آرزوهای سبز در دلش می پژمرد,
در برزخ شوم این "پیدای زشت"
وآن "ناپیدای زیبا", خُرد گردم.
که این سرگذشت دردناک و سرنوشت بی حاصل ماست.

در برزخ دو سنگ این آسیای بی رحمی که...

"زندگی" نام دارد!



"دکتر علی شریعتی"



برچسب‌ها: دکتر شریعتی, زندگی,
نوشته شده در شنبه 19 مرداد 1392ساعت 22:45 توسط Negin| |

طراحی قالب : قالبفا






Menu
.............................................
Others
.............................................